کد مطلب:276076 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:922

بی نیازی همگانی
در زیر سایه حكومت عدالت گستر آن امام همام، همگان مستغنی می شوند به اندازه ای كه در روی زمین محتاجی پیدا نمی شود كه زكات و صدقات را بپذیرد، چنانكه در روایات مختلف بیان شده است:



[ صفحه 44]



لیاتین علی الناس زمان یطوف الرجل فیه بالصدقه من الذهب ثم لا یجد احدا یاخذها منه. [1] .

زمانی برای مردم خواهد رسید كه انسان شمشهای طلا با خود حمل می كند كه در راه خدا انفاق كند، ولی كسی (فقیری) را پیدا نمی كند كه آن را قبول كند. فلا یجد الرجل منكم یومئذ موضعا لصدقته و لا لبره لشمول الغنی جمیع المومنین. [2] .

انسان در آن روز (در زمان حكومت حضرت ولی عصر علیه السلام) برای صدقات و مبرات خود جایی پیدا نمی كند، چون بی نیازی همه مومنان را فرا می گیرد. حتی در زمان آن نازنین، دلهای مردم همه بی نیاز می گردد و حرص و طمع و صفت زیاده طلبی از قلوب آنها زایل می شود و دلها نیز صفت بزرگواری پیدا می كنند: و یجعل الله الغنی فی قلوب هذه الامه. [3] .

در روزگار او پروردگار بی نیازی را در دل این امت قرار می دهد. در زمانی كنونی كه دوران غیبت آن عزیز است، هر كس گدایی آستان ملك پاسبانش را آموخت، از غیر او مستغنی



[ صفحه 45]



گردید و بی نیاز شد، زیرا گدایی در خانه اش از سلطنت دنیا و آخرت بمراتب ارزشمندتر است. حقیر در یكی از غزلیاتم كه به عنایتش سروده شده است، آورده ام:



دل من از غم هجران رخت غمگین است

بار هجران تو بر سینه من سنگین است



به گدایی تو بر پادشهان فخر كنم

پادشاهی كه گدایت نبود مسكین است



كاسه لیسی سر سفره تو ما را بس

كاسه لیس در تو زندگیش تامین است



شادم از آن كه اسیر غم عشق تو شدم

گر چه تلخ است فراق تو، غمت شیرین است



همه گویند كه از عشق تو دیوانه شدم

عشق تو كیش من و دین من و آیین است



چه كنم گر نكنم گریه ز هجران رخت

گریه آبی است كه بر آتش دل تسكین است



لحظه ای بر در كاشانه مادر بنگر

كه هنوز از اثر خون پسر رنگین است



تازیانه چو عدو بر تن مامت می زد

دیده باب تو از دیدن آن خونین است



هاشمی را به سراپرده اسرار بخوان

چون كه در خادمیت سابقه اش دیرین است




[1] صحيحي بخاري، ج 2، ص 136.

[2] اعلام الوري، ص 432.

[3] الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 64.